کد مطلب:30660 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

قنبر پیک ویه امام











یكی از جوانانی كه بسیار مورد محبت و علاقه ویژه و خاص امام علی علیه السلام قرار گرفته قنبر غلام آن حضرت است. او از جمله جوانان نامداری است كه در دوران حیات مادی و ظاهری امام علی (ع) كمر به خدمت آن حضرت بسته بود و پس از شهادت ایشان به مبارزات حق طلبانه ادامه داده تا اینكه در این راه شربت گوارای شهادت را سر كشید.

نقل شده در یكی از روزها امام او را به بازار فرستادند تا دو دست لباس برای حضرت و خودش تهیه كند. او یك لباس بهتر برای امام و لباسی ارزانتر و برای خودش تهیه كرد. لباس مجلل تر را به امام داد و ارزانتر و ساده تر را برای خود نگه داشت ولی امام لباس بهتر و زیباتر را به قنبر بخشیدند و فرمودند تو جوان هستی و جوانان از لحاظ فطری زیباطلب هستند. این لباس برای تو مناسب تر است.[1] هنگامی كه منزل عثمان در محاصره شدید معترضان قرار داشت خلیفه از معاویه استاندار شام در خواست كمك می كند این خبر محاصره كنندگان را تحریك كرده و حلقه محاصره را تنگ تر و از رسیدن آب به منزل خلیفه جلوگیری می كردند.در این شرایط عثمان برفراز بام منزلش رفته و فریاد می زند: آیا علی در میان شما هست؟ جواب می دهند: خیر عثمان از بام فرود می آید. این خبر به امام علیه السلام می رسد. حضرت قنبر غلام خویش را نزد او می فرستد عثمان می گوید: فرزندان و خانواده ام در مضیقه هستند تشنه و گرسنه اند به علی بگو برای ما آب بفرستد. قنبر باز می گردد و جریان را بازگو می كند. امام علیه السلام به وسیله خویشان خود برای عثمان و خانواده اش آب فرستاد و محاصره كنندگان به احترام امام (ع) ممانعت نكردند.[2] در جنگ صفین نبرد شدید و تن به تن در جریان بود و امام گاهی حمله می كردند و زمانی باز می ایستادند. در این شرایط هماهنگ كردن لشكر مشكل شده بود. امام به قنبر پیك ویژه خویش فرمود: به طرف میمنه برو عبدالله بن جعفر و فرزندم محمد را بگو تا گوش به فرمان من باشند و چشمانشان بسوی من باشد؛ چون حمله كردم، حمله ور شوند و نیز كمیل بن زیاد و سلیمان بن صرد خزاعی را خبر ده و به جانب میسره نیز برو و به اهل میسره نیز این پیام را ابلاغ كن تا بالجمله لشكر به فرمان من باشند و متلاشی نشوند.[3] معاویه غلامی داشت به نام حرب، به او گفت: ای حرب همیشه تو را مردانه و پر دل یافته ام و در كارهای خطیر به تو اعتماد داشته و در معضلات و مضیقه ها از تو كمك گرفته ام.

اگر در این ساعت به لشكر علی حمله كنی و دسبرد نیكویی بزنی و كاری كنی كه شادی مرا فراهم گرداند تو را از مال خود آزاد كنم و از لذت غلامی به عزت خواجگی ارتقایت دهم.

حرب گفت: فرمانبردارم و امتثال امر تو را از جان عزیزتر دارم. به میدان می روم و در بندگی و عبودیت تو كوشش فراوان می نمایم.

پس به میدان قتال آمد و جولان داد و رجز خواند و مبارز طلبید. قنبر ركابدار امیرالمؤمنین سوی او شتافت و سر راه بر او بگرفت و گفت: باش تا پاداش خویش را ببینی!

حرب متوجه قنبر شد ولی قنبر او را مهلت نداد و نیزه ای بر او زد كه از سینه اش گذشت و از پشت او بیرون آمد. حرب افتاد و جان داد. معاویه از مردن حرب بسیار دلتنگ شد و بر مرگش بی تابی فراوانی كرد. و آخر الامر نیز قنبر در راه دفاع از مقتدای خویش جام شهادت نوشید.

روزی حجاج بن یوسف ثقفی گفت: می خواهم یكی از اصحاب علی را بكشم به او گفتند كسی را بهتر از قنبر سراغ نداریم. حجاج قنبر را احصاره كرد و گفت: تویی قنبر؟ گفت بلی.

حجاج گفت: از دین خود بیزاری بجوی!


قنبر گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام به من گفته است كه تو بدون جرم مانند گوسفندان ذبح می شوی!

حجاج دستور داد او را ذبح كردند![4].









    1. گفتار فلسفی جوان از دیدگاه عقل و احساسات، ص 43.
    2. ابن اعثم كوفی، الفتوح، ترجمه احمد مستوفی هروی (قرن 6) تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی 1372، ص 371.
    3. ابن اعثم كوفی،الفتوح، ترجمه احمد مستوفی هروی (قرن 6) تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران،انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی 1372، ص 666.
    4. الهیاری علیرضا، كمیل، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 1 تا 2 و مغیفیه محمد جواد، شیعه و زمامداران خودسر، ترجمه مصطفی زمانی، قم، سلسله انتشارات اسلام شناسی ص 118 تا 119.